گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
انوار العرفان
جلد نهم
[سوره النساء ( 4): آیات 148 تا 149 ] ....




ص : 381
اشاره
لا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ وَ کانَ اللَّهُ سَمِیعاً عَلِیماً ( 148 ) إِنْ تُبْدُوا خَیْراً أَوْ تُخْفُوهُ أَوْ تَعْفُوا عَنْ سُوءٍ فَإِنَّ اللَّهَ کانَ
( عَفُ  وا قَدِیراً ( 149
أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 9، ص: 382
[سوره النساء ( 4): آیه 148 ] .... ص : 382
اشاره
( لا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ وَ کانَ اللَّهُ سَمِیعاً عَلِیماً ( 148
صفحه 196 از 272
ترجمه و شرح .... ص : 382
خداوند متعال در این آیه مبارکه گفتار ناسزا را در باره مردم نهی کرده و دستور میدهد که هرگز در باره دیگران نباید بدگوئی
کرده و با سخنان خود بدیهاي آنها را اظهار نموده و از رفتار ناپسند آنان پرده دري کرد تا چه رسد به عیب و نقصی که در آنها
نباشد زیرا خدا ستار العیوب است و دوست ندارد که مردم عیب مردم را فاش نموده و آبروي آنان را ببرد و در نتیجه اعتماد مردم از
یکدیگر سلب گشته و نظام اجتماع گسیخته گردد.
ما نگوئیم بدو میل بناحق نکنیم جامه کس سیه و دلق خود از رق نکنیم
عیب درویش و توانگر به کم و بیش بد است کار بد مصلحت آن است که مطلق نکنیم
فقط ستمدیده در پیش مردم از کسی که به او ظلم کرده به وسیله بدگوئی و اظهار ستم، حق خود را از ظالم مطالبه نموده و مردم را
به ستمی که در باره وي انجام گردیده آگاه کرده و ظالم را معرفی نماید و به مقام دادخواهی و انتقام از او برآید اما بخاطر اینکه
مردم از این استثناء سوء استفاده نکنند و بدون جهت پرده ازص: 383
عیوب مردم بر ندارند در پایان آیه میفرماید:
خداوند سخنان شما را میشنود و به راز دلها و بر غرض از سخنان ناروا و هتک احترام مردم آگاه است و چیزي بر او پنهان نیست و
رفتار و گفتار کسی بر او مشتبه نخواهد شد و هر کس را به مقتضاي عملش پاداش و کیفر خواهد داد لذا سزاوار نیست که غیر
مظلوم به خاطر هتک حرمت دیگران صداي خویش را ببدگوئی بلند کند.
اینک میفرماید:
خداوند آشکار کردن گفتار بد و سخن گفتن پشت سر مردم را از قبیل بهتان و دروغ بستن و سرزنش و دشنام دادن را دوست
ندارد زیرا آتش دشمنی را دامن میزند و ایجاد بغض و نفور مینماید و اگر بنا شود عیوب مردم آشکار شود یک روح بدبینی
عجیب بر سراسر جامعه سایه میافکند مگر کسیکه مظلوم واقع شود او میتواند در نزد مردم از کسیکه به وي ستم کرده بوسیله
بدگوئی و اظهار ستم حق خود را از ظالم مطالبه کند و مردم را به ستمی که در باره او نموده آگاه نماید و در مقام دادخواهی و
انتقام از او قرار بگیرد در پایان بخاطر اینکه مردم از این استثناء سوء استفاده نکند میفرماید خدا برازهاي دلها و بر غرض از سخنان
ناروا و هتک احترام مردم آگاه است و بر او چیزي پنهان نیست و رفتار و گفتار کسی بر او مشتبه نخواهد شد و سزاي هر کس را به
او خواهد داد.
این آیه مردم را به اخلاق پسندیده ترغیب نموده و از اظهار عیبهاي مردم نهی میکند ضمنا خدا از حب و بغض بنحویکه در ما
انسانها هست منزه است اما چون امر و نهییکه در اختیار ماست از حب و بغض صادر میشود لذا این دو کلمه بطور کنایه در مورد
اراده و در مورد امر و نهی اطلاق میگردد.
(148)
أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 9، ص: 384
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 384
حق ندارد دوست بروجه عیان جز بظلمی سوء گفتار از کسان
کرده باشد گر کسی بر کس ستم شاید او را گر گشاید لب بذم
صفحه 197 از 272
تا که خلق از حال او آگه شوند حامی مظلوم از هر ره شوند
کرد مهمان چند کس را یک دنی بهرشان ناورد هیچ از خوردنی
آن جماعت بهر ذمش روز و شب در محافل باز بگشودند لب
آمد این آیت بعذر آن گروه وین بود در ظلم وجهی از وجوه
ورکه غیبت بی سبب باشد بد است جرم بیلذت بسی پست ورد است
غیبت خلق از نشان غفلت است جز بعیب ظالمان کان رخصت است
تا نباشد از خدا غافل کسی غیبت کس کی کند در مجلسی
همچنین بر یاد کردن عیب خلق باشد از زشتی خلق و خبث دلق
بشنود حق هر چه گوئید از کسان هم بداند گر نگوئید از لسان
(148)
أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 9، ص: 385
شان نزول .... ص : 385
عبد الرحمن بن زید گفته این آیه در باره ابو بکر بن ابی قحافه نازل گردیده زیرا شخصی در مکه به او دشنام داد و او چیزي نگفت
لکن دشنام دهنده بدشنام خود افزود ابو بکر فقط یکبار بوي جواب داد رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم که در آنجا تشریف
داشتند برخاستند و این آیه نازل گردید. ابو هریره اضافه کرده که ابو بکر بدنبال پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم رفت و
گفت یا رسول اللّه او به من دشنام داد و شما جواب ندادید وقتی که من جواب او را دادم از جا برخاستید پیامبر فرمود اي ابو بکر
خداوند متعال بر دشنام وي متوجه بود وقتی که تو جواب او را دادي شیطان در این میان دخالت کرد و من کراهت داشتم که در آن
وقت بنشینم لذا از جاي برخاستم. تفسیر کشف الاسرار نیز این سبب نزول را نقل کرده است.
کتاب الزهد از هناد بن السري و همچنین از مجاهد نقل کردهاند مردي در مدینه نزد کسی به مهمانی رفت میزبان از وي بخوبی
پذیرائی نکرد و بلکه پذیرائی بدي از وي بعمل آورد شخص مهمان بر ضد میزبان زبان به سخن گشود از این رو بوي اجازه جهر
بسوء داده شد و موضوع میهمانی و عدم پذیرائی میزبان و مجاز بودن میهمان ببدگوئی از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام نیز
نقل گردیده است.
أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 9، ص: 386
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 386
قوله تعالی لا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ.
جهر- یعنی صدا بلند کردن چنانکه در آیه 2 سوره حجرات میفرماید:
لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ یعنی صدا بر پیامبر بلند نکنید همانند بلند کردن صدایتان بر یکدیگر.
لکن برخی از لغویین نوشتهاند: جهر آشکار شدن و آشکار کردن است اعم از اینکه بوسیله دیدن باشد یا شنیدن چنانکه در آیه 75
سوره نحل و 10 سوره رعد میفرماید:
صفحه 198 از 272
یُنْفِقُ مِنْهُ سِ  را وَ جَهْراً- سَواءٌ مِنْکُمْ مَنْ أَسَرَّ الْقَوْلَ وَ مَنْ جَهَرَ بِهِ که در اولی بوسیله دیدن است و در دومی بوسیله شنیدن پس جهر هم
قولی است و هم فعلی.
و از این ماده است:
جهار یعنی صداي بلند و فریاد چنانکه در آیه 8 و 10 سوره نوح میفرماید:
ثُمَّ إِنِّی دَعَوْتُهُمْ جِهاراً ثُمَّ إِنِّی أَعْلَنْتُ لَهُمْ وَ أَسْرَرْتُ لَهُمْ إِسْراراً.
مقابله جهار با اعلان در این آیه مبیّن بودن جهار بمعنی فریاد است.
جهرة یعنی بطور آشکار چنانکه در آیه 55 سوره بقره میفرماید:
لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی نَرَي اللَّهَ جَهْرَةً یعنی هرگز بتو ایمان نیاوریم تا خدا را بطور آشکار به بینیم.
مرحوم طبرسی در ذیل این آیه مینویسد: رؤیت ممکن است در خواب و یا با قلب باشد و چون با کلمه جهرة فرموده لذا فقط دیدن
با چشم است یعنی یهود میگفتند باید خدا را مانند یک چیز مادي به بینیم.
أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 9، ص: 387
[سوره النساء ( 4): آیه 149 ] .... ص : 387
اشاره
( إِنْ تُبْدُوا خَیْراً أَوْ تُخْفُوهُ أَوْ تَعْفُوا عَنْ سُوءٍ فَإِنَّ اللَّهَ کانَ عَفُ  وا قَدِیراً ( 149
ترجمه و شرح .... ص : 387
خداوند متعال در این آیه شریفه مسلمانان را بکارهاي خیر و پسندیده و تأمین مصالح عمومی ترغیب نموده و بیان میکند اگر اهل
ایمان هر عمل نیک را از قبیل انفاق بزیر دستان و یا برآوردن حاجت نیازمندان و یا هر کار خیري از مصالح عمومی و غیر آن را
آشکارا انجام دهند بسیار نیکوست زیرا علاوه بر عمل خیري که خود انجام داده موجب انتشار و کثرت کارهاي خیر از دیگران نیز
خواهد شد و همچنین مسلمانان اگر عمل خیري که بجا میآورند پنهان کنند بطوریکه کسی نفهمد این نیز بسیار نیکو است زیرا
بخلوص نزدیکتر است و یا از ظلم و ستمی که بر آنان شده نزد مردم از آن ظالم شکایت نکنند و یا از تقصیر آن ظالم بگذرند همه
اینها اقسام اعمال خیرند و شایسته است که مسلمانان به این اعمال ملتزم گشته و شعار خویش قرار دهند زیرا این کار در حقیقت
یک نوع کار الهی است که با داشتن قدرت بندگانش را مورد عفو قرار میدهد.
اینک میفرماید:
اگر کردار یا گفتار نیک کسی را بشکرانه احسان او آشکار سازید یا آن را پنهان کنید و ظاهر نسازید یا اینکه از کردار یا گفتار بد
کسی با قدرت بر انتقامص: 388
درگذرید بدانید که خدا همیشه با آنکه قادر و تواناي به مجازات است بخشنده و درگذرنده از گناهان خلایق است لذا سزاوار
است که متخلق با اخلاق الهی گشته و با تمکن و قدرت از کسیکه به شما بد کرده است بگذرید بشرط آنکه آن بدکار ستمگر در
حد ظلم خود متوقف گشته و از آن تجاوز نکند و اگر گذشت از ستمگر او را جسورتر و آمادهتر کند هیچگاه اسلام اجازه چنین
صفحه 199 از 272
عفوي را نمیدهد.
(149)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 388
نیکوئی را گر نمائید آشکار یا کنید آن را نهان ز اغیار و یار
یا گذارید آن بدیها را بجا رو بیاد حق کنید از ما سوي
پس بود بسیار عفو آنشاه جان هم توانا بر عذاب عاصیان
این بتحریص است مر مظلوم را تا ببخشد ظالم محروم را
گر چه رخصت بر تظلم دادشان لیک آرد عفو را بر یادشان
(149)
أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 9، ص: 389
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 389
قوله تعالی فَإِنَّ اللَّهَ کانَ عَفُ  وا قَدِیراً حرف فاء در سه وجه بکار برده شده است:
-1 عاطفه که مورد استفاده آن در سه امر است:
1) ترغیب معنوي چنانکه در آیه 15 سوره قصص میفرماید: )
فَوَکَزَهُ مُوسی فَقَضی عَلَیْهِ.
2) ترتیب ذکري که در این مورد کلمه مفصل و مبیّن را بر مجمل عطف میکند چنانکه در آیه 36 سوره بقره میفرماید: )
فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطانُ عَنْها فَأَخْرَجَهُما مِمَّا کانا فِیهِ.
3) تعقیب و مراد از تعقیب در هر امري به حسب مقتضیات آن است روي همین اصل است که در آیات: 62 سوره حج و 14 سوره )
مؤمنون که میفرماید:
أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَتُصْبِحُ الْأَرْضُ مُخْضَرَّةً و ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَۀَ عَلَقَۀً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَۀَ مُضْغَۀً.
حرف فاء از تراخی و تعقیب جدا شده.
4) سببیت که اغلب در این معنی استعمال میشود چنانکه در آیه 37 سوره بقره میفرماید: )
فَتَلَقَّی آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْهِ.
5) زائد چنانکه در آیه 57 سوره ص میفرماید: )
هذا فَلْیَذُوقُوهُ حَمِیمٌ وَ غَسَّاقٌ که زجاج حرف فاء را در این آیه زائد دانسته است لکن نظر زجاج را در اینمورد رد کرده و گفتهاند:
حرف فاء در اینص: 390
آیه زائده نیست بلکه کلمه حمیم خبر جمله است که میان مبتداء و خبر جمله معترضهاي آمده است.
6) استیناف چنانکه در آیه 117 سوره بقره میفرماید: )
کُنْ فَیَکُونُ که بنابر قرائت کسانی که فعل فیکون را مرفوع خوانده استیناف است.
صفحه 200 از 272
ضمنا فرق بین کلمه ثم با فاء آن است که در کلمه ثم ترتیب و تراخی است و در فاء فقط ترتیب.
أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 9، ص: